23تیر---------پرورددرّ یتیمی را بدامان خزف---------------------------1352
دولتم آمدبکف با خون دل آمد بکف حبّذا خون دلی دل را دهد عِزّ و شرف
روضۀ رضوان جانانست و سربازان عشق سبزه زار شهوتست و اهل اصطبل و علف
خردسالی بودم اندر دشت چون آهو بره ناگهان صیّاد چابک دست غیبی را هدف
سورۀ توحید تیر جان شکارش تا به پر بر دلمبنشست یا درّی فرو شد در صدف
یوسفم تحصیل دانش شد و من یعقوب وار از فراقش کو به کو کوکو ببانگ یا اسف
سیر سماوات دیوان اشعار حضرت علامه حسن زاده آملی
خون ,دل ,کو ,خزف ,آمد ,درّ ,بدامان خزف ,یتیمی را ,را بدامان ,درّ یتیمی ,پرورد درّ
درباره این سایت