همتی ای جان من سیرسماوات را گوی خداومجوی کشفوکرامات را
حاجت رندان راه نیست بجز وصل یار تا تو چه حاجت بریقبلۀ حاجات را
----------------------------27--------------------------------------
دارحضور وادب همّت وآنگه طلب وقفمراین چار کن یکسره اوقات را
دوش ندای سروش آمده در گوش هوش کوش به آبادی کوی خرابات را
طاعت عادیّ تو بٌعد ز حق آورد قرب بود در خلاف آمد عادات را
کیست مصلی کسی ت مناجی دوست آه که نشناختی سرّ عبادات را
سیر سماوات دیوان اشعار حضرت علامه حسن زاده آملی
,تو ,را ,حاجت ,ای , آه , ,کسی ت ,مصلی کسی ,کیست مصلی ,ت مناجی
درباره این سایت